ثمره ی عشقمون  ،سپهر گلمون ثمره ی عشقمون ،سپهر گلمون ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

♥㋡ سپهر بابا مسعود♥㋡

خاطره ی زایمان

    با انتخاب ادامه مطلب خاطره ی زایمان را می بینید. صبح ساعت 5:30 بیدار شدم ،نماز صبح و خوندم. بابا مسعود و مادرجون و بیدار کردم برای نماز.خیلی حال عجیبی داشتم هم هیجان هم اظطراب وهم خواب آلودگی آخه دیشب اصلا نخوابیدم ( شاید 10 بار بیشتر از خواب بیدار شدم که این خیلی برای من غیر طبیعی بود آخه من خیلی  خوابالو هستم مخصوصا زمانی که توی گل پسر تو شمک مامان بودی 14 ساعت تو شبانه روز می خوابیدم.  تو هم به دنیا اومدی 40 روز اول کلا خواب بودی حتی برای شیر خوردن هم بیدار نمی شدی تا آخر سر مجبور می شدیم شلوار مبارک و در بیاریم تا بیدار شی که اون ...
23 فروردين 1391

داستان های سپهر و آشپزخونه...

سلام گل پسرم امروز بالاخره موفق شدم ،بیام و برات بنویسم، مامانی شرمنده ام که دیر به دیر پست می زارم، این روزا خیلی جنب و جوشت زیاد شده و برای اینکه از عمق فجایایی که می آفرینی کمی کم کنم، شدیداٌ مواظبت هستم . و یک لحظه هم نمی تونم چشم ازت بردارم. چند روزیه که کابینتای آشپزخونه رو کشف کردی ، و اول که میری تو آشپزخونه،از دستگیره های کابینتا می گیری و بلند می شی ،بعد باز می کنی و هر چی و می بینی ،بر می داری و می ندازی زمین،از قابلمه و ماهیتابه گرفته تا فنجون و جا ادویه و ... اگه کنارت باشم نگام می کنی و می خندیدی. منم که دلم نمیاد مزاحم تفریحت بشم سعی می کنم به طور نا محسوس ،که متوجه نشی جلوی آسیب دیدن وسایل...
20 فروردين 1391
1